نیم نگاهی بر تاریخچه ی انگوران
آیا تا به حال به این موضوع اندیشیده اید که نام « انگوران» از کجا گرفته شده است؟
ترکیب «انگوران»از ترکیب کلمه ی«ائنگور-Enqure» و پسوند «ان» ساخته شده است. همان طور که می دانید «ان» پسوند مکان است ، چنانکه به محلی که مردم گیل یا گیلک در آن زندگی می کنند «گیلان» گفته می شود.
در حدود سه هزار سال پیش مردمانی در این منطقه زندگی می کردند که قوت زندگیشان از این زمین های حاصلخیز و دشت های مهربان و زیبا تأمین می گشت و مردانگی و فتوّت آنها در میان تمامی مردمان زبانزد بود و مردانی بر آنها حکومت می کردند که زور بازوانشان را برای خدمت به مردم و دفاع از آنها به کار می گرفتند تا باج گیری و ظلم و ستم برآنان.و اینان پهلوانانی بودند که سیرت نیکوی آنان عطای بزرگی چون شهادت را نسیبشان کرد.
انگوران آن روز بسیار وسیع تر از امروز بود تا حدی که حتی قسمت هایی از ماهنشان و یا حتی تمام آن را در بر می گرفت و کوه های بسیار زیبا و سربلند افشار نیز یکی از قسمت های مهم و در واقع مرکز آن بود و تحت حکومت ماد مرکزی اداره می شدو اهمیت مذهبی و آئینی آن از جنبه ی سیاسی بیشتر بود و این اهمیت در میان حکومت های بعدی نیز حفظ گردید تاجایی که در زمان حکومت ساسانیان آتشکده ی بزرگ و مهمی به نام «آذرگشنسب» در این ناحیه و بر روی کوه های سربلند افشار احداث گردید که هنوز هم پابرجاست و به نام «تخت سلیمان» شناخته می شود
و نشان از قدرت و توان و هوش و ذکاوت ایرانی است و بیانگر این نکته است که آذربایجان عزیز از همان ابتدا یکی از قسمت های مهم و لاینفک ایران بزرگ و باشکوه بوده و تا ایران هست آذربایجانی ها نیز ایرانی هستند.
حاکمان انگوران آن زمان (که البته آن زمان هنوز این نام وجود نداشت و بعدها در پی اتفاقاتی که روی داد این نام با ترکیبی که بیان کردیم متداول گشت) از میان روحانیون مذهبی انتخاب می شدند و یکی از این روحانیو ن بزرگ و بنام شخصی بود به نام «پیریشاتی» که از افراد قابل نفوذ دولت ماد مرکز ی به شمار می رفت.وجود پهلوانان و دلاوران بومی نیز هر چه بیشتر بر قدرت این فرد می افزود.
در مجاورت این منطقه، مردمان جنگجو و آشوبگر آشوری قرار داشتند که پس از جنگ ها و فتوحات ناعادلانه ی گوناگون متوجه این دیار باشکوه و ثروتمند شدند و تصمیم گرفتند که بر مردمان غیور و شجاع این سرزمین یورش آورند
. پیریشاتی به همراه سه تن از عالی منصبان حکومتی به شور نشستند تا شاید راهی برای مقابله با آنان بیابند و در نهایت تصمیم گرفته شد که تعدادی اسب و کره اسب و قاطر به آنها پیشکش کنند تا شاید از این طریق جلوی جنگ و خونریزی گرفته شود. وقتی این موضوع با مردان حکومتی دیگر در میان گذاشته شد آنها با تقدیم هدایا و یا خراج مخالفت کردند و گفتند که قصد دارند تا پای جان در مقابل دشمن مهاجم ایستادی کنند وسرزمینشان را به آنها ندهند.
جنگی بزرگ و وحشتناک روی داد که در آن شش هزار سرباز آشوری بر این سرزمین زیبا هجوم آوردند.پهلوانان و جنگاوران آذر-ی که تعدادشان نیز بسیار اندک بود به مقابله با دشمن خونریز برخاستند ولی در این جنگ سخت و ناعادلانه دشمن پیروز شد و سه قلعه مهم و بزرگ نیز به آتش کشیده شده و نابود شد و مردم نیز از دست آنها در امان نبودند و تعداد زیادی کشته شدند . یکی از پهلوانانی که در مقابل دشمن رشادت های زیادی از خود نشان داد شخصی بود به نام«اِئنگور» که تا پای جان در مقابل آشوریها ایستاد و جان خود را فدای مردمان این مرز و بوم نمود. البته ائنگور نام او نبود بلکه این کلمه ترکیبی بود از دو کلمه ی «ائن» به معنای «زیاد» و «گور» به معنای «زور و قدرت». با افزودن پسوند مکانی «ان» نام این منطقه را به یاد آن سردار بزرگ انگوران گذاشتند.
با توجه به استنادات تاریخی که محل تولد زرتشت علیه السلام را شمال غربی ایران دانسته اند ؛
منابعی محلّ تولد وی را این منطقه می دانند که البته احتمال آن کم است و گفته شده است که او در روستایی به نام «کنزیه» زاده شد که امروزه به نام «گنج آباد» معروف است و هنوز هم مردمانی در این روستا زندگی می کنند.
و نیز با توجه به پسوند«افشار»
در نام نادر شاه افشار که نام کوه هایی در این منطقه و نیز نام قبیله ی وی می باشد احتمال این که او نیز زاده ی این ناحیه باشد بسیار زیاد و نزدیک به یقین است و خانواده های بسیاری نیز با این نام دراین منطقه زندگی می کنند. ونیز بسیاری از منابع تاریخی محلّ تولد او را در کنار رود «قزل اوزن» ذکر کرده اند.
و این است که ما امروز وارثان سرزمینی هستیم که آن را بسیار کوچک می بینیم و حتی وجه تسمیه ی آن را نیز نمی دانیم و قدم بر خاکی می گذاریم که بر ذره ذره ی آن از صدها سال پیش خون هزاران انسان بزرگ ریخته شده است و چه بسیار دلاورمردانی که در راه حفظ وطن و ناموس، از جان و هر آنچه که داشتند گذشتند و اکنون هیچ نامی از آنها برده نمی شود و هیچ کس به یاد آن همه دلاوری و رشادت نیست.
#######################################################################################################
جامعهشناسی تاریخی انگوران
جامعهشناسی تاریخی انگوران به دو دسته تقسیم میشود نخست شناخت وضع موجود این منطقه انگوران که شامل دهات اطراف انگوران و قصبه مرکزی آن که برروی همدیگر یک دهستان به نام دهستان انگوران را تشکیل میدهند و در جنوب غربی زنجان قرار دارند و مبتنی بر مشاهدات اجتماعی و عینی خود مشاهدهگر از تجربههای امروزین این منطقه شهری است و دیگری جامعه شناسی تاریخی این قصبه در دوران گذشته است که در آن به جای تکیه به مشاهدات اجتماعی خود مشاهدهگر به مشاهدات تاریخی مورخان تاریخی و غیره استناد میشود که از این منطقه مشاهده داشته و یا مشاهدات خود را در ضمن متون تاریخی ابراز نمودهاند.
پیشینه بحث:
در پیشینه، مبحث مستقلی به نام تاریخ اجتماعی انگوران دیده نمیشود و تنها در برخی از گزارشات تاریخی مختلف اسمی از این ناحیه آمده است در آن مبحث گزارشگران تاریخی در ضمن مطالب مختلف نکتهای هم راجع به انگوران ذکر کردهاند و این مطالب در کتابهای فتوحالبلادان بلاذری و شهریاران گمنام کسروی و کتب تاریخی دوران سلجوقیان نظیر راحتالصدور و غیره و یا در کتاب نزههالقلوب مستوفی و تاریخ آلجلایر و کتاب دیاربکریه و کتاب سازمان اداری حکومت صفوی و جهانگشای نادری و در کتاب گلش مراد و نیز در کتاب روزنامهخاطرات عینالسلطنه و سفرنامه الموت و لرستان و غیره دیده میشود.
روش تحقیق:
در بررسی مزبور تکیهی ما به مستندات تاریخی پراکنده در مورد منطقه انگوران و زبان و نژاد و قومیت آنان است که در برخی کتابها مثل مستوفی زبان آنان را پهلوی معرب و نژاد آنان را ترکوش و در منابع دیگر مثل گلشن مراد و جهانگشای نادری از اقوام افشار میداند و در مورد مذهب آنان از اهل حق بودن بحث میشود و در برخی منابع جغرافیایی از منطقه کوهستانی آنان که در جنب تختسلیمان یاد شده است نام برده میشود و ما با جمعبندی و تجزیهتحلیل این نوع مسائل به شناخت جامعهشناسی تاریخی این منطقه پرداختهایم.
بحث و نتیجهگیری:
انگوران از قدیمیترین مناطق کشور هست که نام آن از دورههای تاریخی گذشته در منابع مختلف وجود دارد و احتمال میرود که کلمه انگوران، نظیر کلمه دهستان گوران در استان کرمانشاه است که از کلمه گبران اخذ شده باشد که قبل از اسلام به دلیل واقع بودن معبد زرتشتی تختسلیمان در جنب آن در این قصبه و روستاهای اطرافش نیز پیروان زرتشتی و گبر زندگی میکردند که بعد از اسلام به دست اعراب افتاد و شهر گنزه که در منابع اوستایی از آن بسیار ذکر شده است و بعد از آمدن اعراب معرب شده و هنوز به نام آبادی گنجه و یا گنجآباد کنونی در این دهستان قرار دارد هرچند روستاهای دهستان انگوران، به دلیل سردسیری نمیتوانست محل جالبی برای سکونت اعراب باشد که به هوای گرمسیری عادت داشتند اما مراتع و چراگاههای سرسبز اطرافش مکانهای بود که برای چرای اسبان و گلههای اعراب میتوانست مکان مناسب باشد و به همین دلیل کتاب نزههالقلوب حمدالله مستوفی در ص 87 خود مینویسد که: انگوران از توابع مراغه است و مردمش سفید چهره و ترکوش باشند و بیشتر در مذهب حق میباشند و زبانشان پهلوی معرب است و همانطوریکه از متن نوشته مستوفی بر میآید که مینویسد زبانشان پهلوی معرب است. و نشان میدهد که ترکان و ترکوشهای ساکن انگوران که از قدیم زبان ترکیاشان به کتابت پهلوی نوشته میشد و بر اثر اختلاط با اقوام اعرابی که اسبان و دامهای خود را تابستانها برای چراگاههای اطراف آنجا میبردند، زبانشان هم آمیخته با زبان عربی شده و به تعبیر مستوفی، زبان پهلوی معرب (یا فهلویات عربی شده) میگردد و لازم به ذکر است که به نوشته فتوحالبلادان بلازری اعراب شهر مراغه را که به صورت چراگاه اسبان بود به عنوان مرکز استان آذربایجان انتخاب کردند که قبلاً در دوران ساسانی در تخت سلیمان قرار داشت و به همین دلیل مستوفی هم در دوره ایلخانی مینویسد که هنوز انگوران جزو مراغه به شمار میرود و در دورههای بعدی که احمد یلیان سلجوقی هنوز در مراغه زندگی میکرد آن را جزو مراغه نگهداشته بود و بعدا فرقه اسماعیلیه در این منطقه نفوذ میکند که باعث تضعیف سلجوقیان شده و با آمدن هلاکو به منطقه سلطه اسماعیلیان را برانداخته و خودش مراغه را مرکز سیاسی خود قرار میدهد و فرزندانش نیز در درون معبد تخت سلیمان بناهای اضافه میکنند و اسبان مغولی را برای چرا به همین کوهستانها میآوردند و به همین دلیل در دوره مستوفی که معادل زمان غازانخان ایلخانی است حمدالله مستوفی هنوز انگوران را جزو توابع مراغه به حساب آورده است، بعلاوه گزارش مزبور نشان میدهد که از دوران ایلخانیان تا کنون، تعداد زیادی از دهات اطراف انگوران اهل حق بودهاند که در گزارش مستوفی به این مسئله اشاره شده است و لذا در عصر حاضر تعدادی از اهل حقهای روستاهای اطراف آن، بعد از انقلاب کوچیده و به شهر هشتگرد، مهاجرت کردند که گورانیهای کرمانشاه نیز به همین ترتیب است. و احتمال میرود که اهل حق بودن روستاهای اطراف انگوران نیز به دلیل آن باشد که قبل از آمدن مغلولها به این منطقه، فرقه اسماعیله نفوذ زیادی در این منطقه پیدا کرده باشد و لذا زرتشتیهای منطقه را که از قدیم به دلیل کوهستانی بودن و دور از دسترس بودن، هنوز عقاید قدیمیاشان را حفظ کرده بودند و قبل از آمدن مغلولان تحت تاثیر فرقه اسماعیلیه اهل حق شدهاند و یا تعدادی از آنها هم بعد از دوره صفویه، مذهب تشیع را میپذیرند و به همین دلیل انگوران که هم نام یک منطقه و دهستان است و هم نام یک قصبه، در گذشته تاریخی ساکنانی مرکب از مسلمانان اهل حق و مسلمانان شیعه داشت.
و بعد از آمدن مغولان به ایران این بار مغولها اسبان خود را به چراگاههای این منطقه میبردند و از جمله نام اوریاد هنوز بقایایی از قبیله اوریات دوره مغول در جنب همین دهستان است و یا نام رودخانه آیدوغموش در منطقه ماهنشان که به رودخانه قزلاوزن میریزد هنوز بقایای نام رئیس قبیله ترکان سلجوقی این منطقه است که در دوره سلجوقیان به نام آیدوغموش قبایل خود را به چراگاهای این منطقه میبرد
و گزارش دیگر از ناحیه انگوران در ص 241 سرزمینهای خلافت شرقی دیده میشود و یا در ص 241 همین کتاب سرزمینهای خلافت شرقی دیده میشود که انگوران را در جنب انجرود یا ایجرود میداند که مغولان از راههای کوهستانی آن از مراغه به سلطانیه میرفتند و نیز در کتاب تاریخ آل جلایر ص 295 مینویسد که: و انگوران در کنار رود قزلاوزن، یک جاده مستقیم از جنوب غربی سهند میگذشت و مراغه را به زنجان متصل میساخت و بعلاوه در دوره صفویه به نقل ص 188 کتاب سازمان اداری حکومت صفوی که مینویسد: متن مورد نظر ما به انگور یا انگوران واقع در جنوب شرقی مراغه اشاره میکند که در حوزه قزلاوزن قرار دارد و از این نظر متعلق به زنجان است. و احتمال میرود که طوایف افشار که از دوره آققویونلو در این منطقه ساکن شدند و در دوره صفویه نیز حضور در منطقه داشتند و بعدها طوایف افشار دویران یا دوهیاران را تشکیل میدادند که دارای شترهای خوبی بودند که برای بارکشی خوب بود و به همین دلیل هم آنها را افشار دویران میگفتند که تعداد زیادشان در روستاهای منطقه انگوران ساکن شدهاند. و لذا هنوز قلعه موسیخان افشار در دهستان انگوران قرار دارد و یا ابراهیمخان افشار در قلعه پری دهستان ماهنشان و توسط پناهخان افشار دستگیر و به شاهرخ افشار تسلیم میکنند که منابع مختلف تاریخی گیتی گشا و دیگر کتب به آن اشاره دارند.
و در دوره افشاریه کتاب جهانگشای نادری اشاره میکند که در این دوره آشورخان پاپالو که در آن اوان حاکم اورمی در دوره نادر بود تعدادی از آنان را از اورمیه و صائین قلعه و انگوران و غیره کوچانده و همراه با اردوی لشگرکشی نادر میگرداند و بعد از فروپاشی ارتش نادر که بعد از قتل نادر اتفاق افتاد تعداد زیادی از آنان به منطقه دوباره برگشته و تعدادی نیز هنوز در شهر اصفهان مانده بودند که به نقل ص 467 گلشن مراد در سال 1193 و یا در سال آخر عمر کریمخان زند وی آنها را کوچانده و همراه جهانگیرخان افشار که فرزند فتحعلیخان افشار ارومی بود و در تبعید دوره زندیه به سر میبرد ولی کریمخان زند به نقل همین ص گلش مراد تصمیم میگیرد که او را به حکومت صائینقلعه و انگوران سرافراز فرموده و روانه محل ایالت شود و مقرر فرمودند که کوچ و بنهی فتحعلیخان و برخی از سرخیلان افشار را که در این مدت در اصفهان متوقفند از ولایت مزبور حرکت داده و به اتفاق خود به مواطن اصلی برده و در آنجا سکنی و در آن امکنه قدیمی جا و ماوا دهد.
اما قبل از این تاریخ هم تعدادی از همین طوایف افشار که بعد از مرگ نادر به منطقه خودشان آمده بودند و در سالهای 1187 و 1188 هجری بود به همراه ذوالفقارخان افشار زنجان به جنگ عثمانیها میروند که ص 318 کتاب گلشن مراد به آن اشاره کرده است و مینویسد: که نواب معظم الیه با قشون گروس و صائینقلعه و انگوران و مراغه حسبالامر خدیو موئید منصور با عساکر مامور به محل مزبور شتافته و بعد از ورود و تلاقی او و لشگر رومیه (منظورش لشگر عثمانی اتفاق افتاد) و در دوره قاجاریه هم کتاب روزنامه خاطرات عینالسلطنه، مطالب ذیل را در صفحات 1591 مینویسد که در مورد تیول شدن انگوران و دندی برای قاجاریه است و چنین مینویسد: پسران عبدالعلی خان غیرمرحوم، هرزگی کرده بودند جمعی را به مراش فرستادم هر چه دزد دخل، هرزه هست، نایب الصدر با آنها همراهی و حمایت دارد، و همین مفخم نظام از غارت گروس، صد گوسفند و یک اسب برایش فرستاده بومد. خلعت مجدد هم برای شکور دزد فرستاده است. و حضرت والا حکم به نفی بلدش فرموده بودند. از بس التماس کرد و شفیع بر انگیخت از تقصیرش گذشته باری تیول شدن این انگوران و اوریاد لطمه سختی به حکومت خمسه و ایل دویران زده، و بعد از وضع محل فوج و سوار و غیره تمامی را تیول حضرت والا سالار الدوله را دادهاند.
تومان یک تومان، حشمتالسلطان نایب این جاها معامله کرده و از شاهسون صدمه خوردهاند میگویند هم قسم شده و میخواهند از تیول خارج شوند و در ص 1595 هم در مورد فرع شدن انگوران مینویسد:
این مطلب را هم تا حال ننوشته بودم، یک ماموریت من گرفتن هزار و پانصد تومان فرعانگوران و اوریاد بود که دو ساله سه هزار تومان میشود و در این خصوص مکرر به طهران عرض شده بود که شش هزار تومان فرع در کتابچهی خمسه جمع است و به مردم مواجب مرحمت شده که در حقیقت جزو اصل مالیات محسوب است. و از این شش هزار تومان هزار و پانصد (تومان) انگوران و اوریاد است (و) دویست تومان خرمن که تیول حضرت سالارالدوله است، یا حکم شود بدهند یا از جمع مالیات کسر شود، یک دفعه پارسال، یک مرتبه امسال، هنگامی که در منجیل (به) استقبال موکب مبارک رفته بودند دستخط انجم نقطه صادر شد که مطالبه شود و سالارالدوله حکماً بدهد، این سفر که پیش آمد محرمانه حکم شد که در صورت امکان مطالبه و وصول شود. این بود که هر چه کردم نیامد. من از دیروز مصمم شدم خودم رفته به قریهی دندی و حشمتالسلطان را دستگیر کنم و خیال خود را از همه پوشیده داشتم. مگر در ضمن صحبت به فخرالممالک گفتم که آنجا برویم ضرر ندارد، بنه هم به سمت قشلاق رفته بود، چون دیشب حضرت والا دستخط فرموده بودند که مقصرین عجملو به تبریز رفتهاند، بدون احکامات و تدارک رفتن ثمر ندارد شهر بیایند، با اسعدالسلطنه و اسعد نظام (و) برهان الملک هم، مشورت طولانی شد رفتن را صلاح ندیدند و این بود که به سمت شهر عازم شدیم، یک اسب سفید چهار سال هم، اسعدالسطنه صبح تقدیم کرد و خوب اسبی است، تمام سوار در سر راه شهر، صف کشیده بود.
به سوی دندی
من عباسقلی خان را صدا زده به گوش او گفتم دندی برو. جلو افتاد و برخلاف جهت روانه شدم، هم از پشت سر و جلو فریاد زدند راه ایلیبلاغ این است، منالتفاتی نکرده رفتم. تا اسعدالسلطنه رسید که راه منزل امشب این نیست عوضی میروید آرام گفتم ماموریت محرمانه دارم و راهش این است که میروم. گفت مطلبی است علیحده، بروید.
اسب جهانشاه خانی تند راه میرود و میرفتم از عقب آمدند معلوم گردید دندی است و فریا استارک هم که در سالهای 1927 الی 1931 به ایران آمده است، در سفرنامه الموت، لرستان خود و در صفحات 398 و 402 و 410 و 412 آن از انگوران نام میبرد.
تپه های تاریخی انگوران
تپه های تاریخی
نام مکان | دوره | محل قرار گیری | |||
ال تپه سی | عصر آهن | روستای انگوران/دهستان انگوران/بخش انگوران | |||
اوزرلیک تپه | اسلامی | روستای خضر شاه/دهستان انگوران/بخش انگوران | |||
تپه بدابورجی | اسلامی | روستای حلب/دهستان انگوران/بخش انگوران | |||
تپه داشلی قیه | ساسانیان | روستای میانج/ دهستان انگوران/بخش انگوران | |||
تپه روستای قدیم | اسلامی | بخش انگوران، دهستان قلعه جوق، جنوب روستای قلعه جوق | |||
تپه سارای | اسلامی | بخش انگوران، دهستان انگوران، روستای قره زکی | |||
تپه قلعه قوزیجاق | اشکانیان | بخش انگوران، دهستان انگوران، روستای قوزیجاق سفلی، ۲/۵ کیلومتری روستای قوزیجاق سفلی | |||
تپه قلعه کاروانسرا | اسلامی | بخش انگوران، دهستان انگوران، روستای کاروانسرا، | |||
تپه قلعه کوسج علیا | اسلامی | بخش انگوران، دهستان انگوران، غرب روستای کوسج علیا، | |||
تپه قوروچی لیک | اسلامی | بخش انگوران، دهستان انگوران، ۵۰۰ متری شرق روستای قره زکی | |||
تپه مراش | اسلامی | دهستان انگوران، ۲۰۰ متری شرق خانههای روستای مراش | |||
تپه پالچیقلی | اشکانیان | بخش انگوران، دهستان انگوران، ۱ کیلومتری شمال غرب روستای قرقان سفلی | |||
تپه موسی قبری | اشکانیان | بخش انگوران، دهستان انگوران، روستای خضرشاه، ۷۰ متری شرق روستای خضرشاه، | |||
تپه کلوایچی | اسلامی | بخش انگوران، دهستان انگوران، ۲/۵ کیلومتری شرق روستای قره ناز | |||
تپه چپ دره سی | اشکانیان | بخش انگوران، دهستان انگوران، روستای انگوران، | |||
تپه چهل خانه | روستای انگوران | ||||
تپه کولی یونجا | هخامنشیان | بخش انگوران، دهستان انگوران، ۱ کیلومتری شمال روستای یوسف آباد | |||
تپه کورت قشلاقی | اشکانیان | بخش انگوران، دهستان انگوران، ۱ کیلومتری شمال غرب روستای چای کند | |||
تپه کهریز تپه سی | برنز. آهن | بخش انگوران، دهستان انگوران، روستای اوچ داش، | |||
تپه یار قلعه سی | برنز | بخش انگوران، دهستان انگوران، ۵۰۰ متری شرق روستای انگوران | |||
تپه یار قلعه سی ۲ | هخامنشی | بخش انگوران، دهستان انگوران، ۵۰۰ متری شرق روستای انگوران | |||
تپه گیلدیرتپه سی | اشکانیان | بخش انگوران، دهستان انگوران، روستای خاینیک، | |||
قره گل تپه سی | اشکانیان | بخش انگوران، دهستان انگوران، ۱۰۰ متری شرق روستای خضرشاه، | |||
قرش تپه ۲ | اشکانیان | بخش انگوران، دهستان قلعه جوق، ۱۵۰ متری شرق روستای کهریز بیگ | |||
خرمنلی تپه | اشکانیان | بخش انگوران، دهستان انگوران، ۳۵۰ متری شرق روستای آق بولاغ | |||
منجوق لغ تپه | ساسانیان | روستای باستی | |||
- ۹۴/۰۴/۲۶