تکم چی اویونی
تکم گردانی یکی از نمایشهای آیینی و سنتی ویژه نوروز میباشد . این نمایش آوازی و عروسکی در اصطلاح مردم آذربایجان به ( تکم اویونی و یا تکمچی اویونی) معروف است . این پیام آوران نوروز و نوبهار در گذشتههای نه چندان دور ٥٠ یا ٢٠ یا ٥١ روز مانده به نوروز و روستاها و برخی شهرهای آذری زبان به اجرای برنامه و هنرنمایی پرداختند و فرا رسیدن نوروز و بهار طبیعت را به مردم چشم به راه نوید میدادند .
واژه تکم از دو بخش ( تکه ) و ( م) تشکیل شده است . ( تکه ) در زبان ترکی آذری بزنر قولی هیکل میباشد ( در مراسم نوبهار خوانی ( تکه ) سمبل بهار و نشانهی طراوت و رشد وشکوفایی طبیعت است ) .
حرف ( م ) که به آخر تکه متصل است .ضمیر ملکی اول شخص مفرد میباشد.بنابراین تکه به معنی بزنر من میباشد و به کسی که تکم را میرقصاند ( تکمچی) اطلاق میشود . تکم بزی است که از چوب ساخته میشود و چوب باریکی که بصورت پایه به طول ٤٠ الی ٥٠ سانتیمتر بود زیر شکم آن متصل میگردد . این پایه از داخل سوراخی که درمرکز صفحه دایرهای شکل و چوبی به قطر ٣٠ الی ٤٠ سانتیمتر قرار دارد عبور میکند و در دست راست یا چپ تکمچی قرار میگیرد . تکمچی نیز با حرکاتی بسیار هماهنگ و موزون تکم را به رقص در میآورد . تکم را با انواع پارچه های رنگی و مخمل قرمز رنگ پوشانده و روی پارچهها را با پولک ، آیینه، زنگوله ، سکه و منجوق تزیین مینمودند .
تکمچی در وصف عید نوروز و بهار اشعار و ترانههای دلنشینی هماهنگ با حرکت تکم میخواند . این اشعار و ترانهها زاده خیال عامه مردم بوده و سینه به سینه و زبان به زبان حفظ شده و بدست ما رسیده است . بسیاری از تکمچیها از شهری به شهری و از روستایی به روستایی دیگر میرفتند و تکم گردانی مینمودند و به همین دلیل کل اشعاری را که تکم چی میخواند در همه مناطق به یک صورت بود اینک با نمونهای از اشعار تکم چیها آشنا میشویم :
تکم، تکم ناز ایلر ( تکه من ناز میکند )
چوبانا آواز ائیلر ( یا نی کیمین آواز ائیلر ) ( برای چوپان آواز میخواند یا مانندی نی آواز میخواند )
یغار قویون قوزونو ( گوسفند و بره را جمع میکند )
بایراما پنشواز ائیلر ( به پیشواز نوروز میرود )
بیزیم یرده یومورتانی یووالار ( در محل ما تخم مرغ را میشویند)
اونی دونوب یددی رنگ بویارلار ( آن را به هفت رنگ میآرایند)
یددی سینده تحویل اوسته قویارلار ( و هر هفت تا را در سفره عید میگذارند)
سیزون بو تازه بایراموز مبارک ( این عید تازهی شما مبارک باشد)
آیوز ، ایلوز ، هفتوز ، گونوز مبارک ( ماهتان ، سالتان، هفتهی تان، روزتان مبارک)
جشن هالّا در منطقه انگوران
این جشن کهنترین سنت رایج در میان دهقانان و کشاورزان است که در منطقه انگوران زنجان به هنگام برداشت محصولات کشاورزی انجام میگیرد. به هنگام برداشت محصول که معمولا فصل پاییز است هرکشاورز از زمین محصول خود تقریبا ٢٠ متر مربع را به عنوان (هالا) باقی میگذارد که در روز مراسم از همسایگان و فامیل برای شرکت در جشن (هالا) دعوت میکند. مراسم در زمین زراعی با شکوه خاصی انجام میگیرد و میهمانان با صرف ناهار توام با مبارک باد و پر برکت باد همراه با خود میوه و نانی ضخیم به نام (نزیک) که از شیر خالص گوسفند تهیه شده آورده و به محل باقیمانده محصول (مثل گندم و جو) مراجعه میکنند در حالیکه در دست خود داس دارند. آنان دور محصول باقیمانده حلقه زده و یکی از بزرگان و ریش سفیدان قوم پس از ذکر نام خدا و درود بر پیامبر شروع به درو کردن گندم میکند بقیه هم به تبع در حالی که سرودهای محلی مخصوص این جشن را میخوانند شروع به درو کردن میکنند. بدین ترتیب هرکه هرچقدر درو کند به عنوان تبریک و برکت به همراه خود میبرد. بعد میوه و نان (نزیک) را بین حاضرین تقسیم میکنند و آنها هم با گفتن دعای برکت به خرمن، آنجا را ترک میکنند.
نوروز(ایل بایرامی )
نوروز(ایل بایرامی ) اولین روز بهار است. با آمدن نوروز جشن طبیعت آغاز می شود و طبیعت در جشن بهاری خویش آنقدر زیبا می شود که آدمی را مسحور خویش می کند، آن چنان که انسان از سخن گفتن باز می ماند و حرف هایش، ناگفته، در ژرفای جانش انباریده می شود. در این عید طبیعت جان دوباره می گیرد و سرسبزی دوباره زنده می شود و به همین خاطر در میان ایل ها رسم و رسوم مختلفی به وجود آمده است
طبیعت در حین جان گرفتن ظاهر خود را نیز تغییر داده و همراه با آن مردم نیز در این عید ظاهر خود را تغییر می دهند و کوچک و بزرگ لباس های تازه پوشیده و با طبیعت هماهنگ می شوند. مردم ماهنشان تنها لباس های خود را عوض نمی کنند بلکه تأثیر آن در معنویّات آنها نیز معلوم می شود و گفتنی است که مردم هم از لحاظ جسم و هم از لحاظ معنوی لباس های خود را تعویض می کنند و تأثیر آن در این عید در تمام دوران ها به وضوح دیده می شود.
در عید افرادی که با هم قهر هستند دوست می شوند، دور افتاده ها به یاد می افتند و کینه و کدورت ها از میان می رود و تعویض لباس ظاهر سازی است. در عید دیدار بزرگترها واجب شمرده می شود وصله رحم که سفارش خداوندمتعال و انبیا واولیااوست انجام می شودچرا که خداوند حکمت و رمز و راز صله رحم را در ایجاد تعاطف و مهرورزیدن خویشان به همدیگر، تبیین و تشریح فرموده است; آنجا که مى فرماید: «… فانّى انا الله الرحمن الرحیم و الرحم انا خلقتها فضلاً من رحمتى لتعاطف بها العباد و لها عندى سلطانٌ فى معاد الاخره….»۱۸; من خداى بخشنده و مهربانم و رحم را، که یک فضل و فضیلتى است، من خودم به اقتضاى رحمت خویش آفریدم تا انسان ها بدین وسیله به یکدیگر مهر و عطوفت ورزند و در قیامت نیز در نزد من حجت قاطعى داشته باشند.بله با رسیدن نوروز، بهار روح حیات را بر پیکره طبیعت می دمد و جریان خون در شاهرگ هستی جاری می شودعید نوروز، آیین ها و رسم های بسیار نیکو و ارزشمندی دارد که یادآوری آنها خالی از لطف نیست، بنابراین در این بخش خبرنگاراوج بیداری به برخی از این آداب و رسوم ماهنشان وروستاها در ایام عید نوروزکه رایج است، اشاره می کند.
درشهرستان ماهنشان مردم آن نیز مطابق دیگر مردم ایران زمین یکسری آداب ورسوم خاص از جمله ،خانه تکانی (هیس آلماق)،بردن عیدی به اقوام نزدیک وتازه عروس ها که خوداز یک رسم ورسوم خاصی برخورداراست (بایراملیق)، خریدن لباس های تازه ،تهیه سفره هفت سین وسبزکردن سبزه (گورتمه)،مراسم چهارشنبه آخرسال (چرشنبه ،ایلین آخرچرشنبه سی،چرشنبه سوری) ، رفتن به مزارشهدا وقبرستان درآخرین پنج شنبه سال (آدینا آخشامی ،قره بایرام )،اجتماع ریش سفیدان وقاریان درمسجد وخواندن نمازعید وچهل سوره یس ودمیدن آن به آب زعفران که معروف به چله سوی است،خواندن دعاوقرآن درلحظه تحویل سال نوودادن عیدی ودیدوبازدید،رفتن به منزل کسانی که داغ عزیزی را درآن سال دیدند،رفتن به منزل بزرگترین و.سیزده بدر.می باشد.
*مراسم چهارشنبه سوری نیز از مراسم کهن که آخرین چهارشنبه اسفند می باشد به صورت خاص برگزارمی شود.
آخرین غروب روز چهار شنبه سال که در ایران اسلامی به چهارشنبه سوری معروف است و جدای از اتفاقات بدی که در شهرها می اُفتد و بعضی از خانواده های شهری را ناراحت می کند ، درشهرستان ماهنشان و روستا ها از این اتفاقات هیچ خبری نیست و خوشبختانه در این شهرستان وروستا ها از این اتفاقات ناگواررخ نمی دهد و مردم همان آداب و رسوم گذشته خود را ادامه می دهند و جوانان ونوجوانان از قبل هیزم ولاستیک خراب خودروهارا جمع کرده ودرشب چهارشنبه سوری در سقف بام ها وبالای کوه های اطراف شهرستان شعله های از آتش رابرپا می کنندوبه شادی وسرور می گذارانند.
شایان ذکر است : وقتی که آتش را روشن کردند همه به نوعی سرسلامتی از روی آتش می پرند ودعا یا آرزویی می کنند درقدیم دختران دم بخت نیز از روی آتش می پریدندویک شعری به زبان خود برای بازشدن بختشان می سرودند.
مردم روستای قره داش وسایرروستاهانیز مثل سال های قبل مراسم و آداب چهارشنبه سوری را به شکل ساده ای انجام می دهند و مردم همان آداب و رسوم گذشته خود را ادامه می دهند ، در غروب چهار شنبه سال ،کوچک و بزرگ خوشحال و شاد هستند و از پشت بام روشنایی آتش های که پشت بام ها و یا در کوچه ها روشن کرده اند دیده می شود و صدای هیاهوی بچه ها شنیده می شود و همه مردم که در پشت بام ها هستند، از همان جا به همدیگر تبریک گفته و با زبان محلی می گویند : چرچمبه آغشامیز موبارک اولسون ، ایلیز اینشا آللا ه خوش گلسین ( غروب چهارشنبه مبارک باد ،سال پربرکت و خوب و خوشی برایتان روی بیاورد انشاه الله)
در کوچه ها دختران آتش کوچکی روشن می کنند و دست در دست همدیگر می دهند و از روی آتش می پرند و ترانه ها را درآن شلوغی و هیاهوی چهارشنبه سوری می خوانند : (آتیل ماتیل چرچمبه ، آچیل آینا تکین بختیم چرچمبه) ( آگاه باش مَلَک چهارشنبه ، بخت و اقبال من که مثل آینه است باز شو)
یکی دیگر از این آداب دراین شب جمع شدن در جلوی منزل خانواده های معزا و روشن کردن آتش جلوی منزل آنها می باشد ، مردم برای اینکه خانواده های که در همان سال ، نزدیکانشان فوت شده است خوشحال و چهارشنبه آخر سال و آمدن عید و سال نو را تبریک بگویند و به آنها احترام بگذارند و سال نو را همه اهالی محله شهرستان و روستا به خوبی و خوشی آغاز کنند با جمع شدن جلوی منزل آنها به نوعی به آنها احترام قائل شده و فاتحه ای برای شادی ارواح تازه فوت شده قرائت می کنندوسال خوبی رابرای همدیگر آرزومی کنند.درگذشته درهمان روز وشب نوجوانان با رنگ کردن تخم مرغ ها (یومورتابویاما) ویک نوع بازی درکوچه پس کوچه ها که به یومرتا چاقیشما معروف بود مشغول می شدند که امروزه دربین نوجوانان کمرنگ شده وجای خودرا به انداختن ترقه وفشفشه داده است.مادران وکدبانوهای ماهنشانی دراین شب با پختن غذای مخصوص ازجمله شیربرنج وپلورشته وگذاشتن آن دریک بشقاب همراه با نان وتنقلات آن را برای دخترویا تازه عروس ویا کسی از نزدیکان که حرمت خاصی برایش داشتند می بردندوآن طرف مقابل هم جای آن را برداشته ووازجوراب وشکلات وشیرینی وتخم مرغ رنگ شده می گذاشت.
آخرین شب چهار شنبه سال برای مردم ومخصوصا بچه ها ونوجوانان شب پرخاطره ای می شود در این شب آداب بسیار خوبی است که همه جوانان از این شب بعد ها در هرجا که باشند برای یکدیگر تعریف می کنند و آن آداب شال انداختن است که امروزه تقریبا درروستاها اجرامی شودو این شب جوانان بزرگ روستا که در روز رویشان نمی شود به در خانه ها بروند و از آنها هدیه بگیرند تاریکی شب را برای اینکارانتخاب می کنند و به پشت بام خانه ها می روند ، در گذشته اکثر خانهها در سقف دریچهای برای تهویه داشتند و معمولا شال از آن قسمت آویزان میشد، تا صاحبخانه هدیهای را در آن بپیچد در روستا ها خانه ها طوری ساخته شده است که به راحتی می توان از کنار دیوار به پشت بام رفت و اگر راهی به بالای پشت بام نبود از نردبام که همیشه در بیرون خانه می گذارند به پشت بام می روند و جوانان شال های بلند خود را باز می کنند و از دریچه بزرگ گردی که در زبان محلی پاجا نام دارد و درپشت بام خانه های قدیمی وجود دارد به داخل خانه آویزان می کنند و محکم یک سر شال را می گیرند(قورشاخ سالاما) . خانه ای که پاجا ندارد ، جوانان شال های خود را از روبروی در ورودی خانه ها آویزان می کنند وسرو صدا نمی کنند و هر وقت که خانواده ای متوجه شد به خانه آنها شال انداخته اند به انتهای شال که از بالا بام آویزان کرده اند مقداری کشمش و یک جفت جوراب یا دست گش پشمی ویا گردووتخم مرغ رنگ شده ویا هرچیزی که ازمحصولات خود داشته باشند می بندند و در این موقع به طرف بالا پشت بام می گویند؛چک آللاه مطلیبین ویرسینشال را بگشید خدا آنچه که دوست داری برایت عطا بکند و شال انداز وقتی این حرف را شنید فوراً شال را می کشد و در بالای پشت بام با شوق و ذوق وصف نشدنی ای گره شال را باز می کند تا ببیند که به شال آن ها چه چیزی بسته اند.
گفتنی است : اگر پسری نامزد داشته باشد ودرهمان شب به پشت بام خانه عروس خود رفته وشال بیاندازد وسایلی که به شال او می بندندمخصوص بوده مثل پارچه ی پیراهنی ویا خودپیراهن ،عطر وصابون وآیینه وشانه جیبی می باشد.
*جمع شدن تمام افراد خانواده بر سر سفره عید در لحظه تحویل سال نو
به هنگام تحویل سال، همه اعضای خانواده لباس های تازه خود را پوشیده و دور سفره هفتسین جمع می شوند. پدربزرگ و مادربزرگ در بالای سفره و پس از آنها پدر و مادر و فرزندان در کنار سفره مینشینند. به هنگام تحویل سال بزرگترین فرد خانواده ویا کسی که سواد خواندن قرآن راداشته باشد قرآن را برداشته شروع به خواندن می کند. قبل از تحویل سال، همه اعضای خانواده دعای تحویل سال را بارها زیر لب زمزمه میکنند
یا مقلب القلوب والابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال
مادربزرگ ها ویا مادرانی که دعای مخصوص سال تحویل را اگر بلدنبودند به زبان ساده وشیرین ترکی دعا های را برای خوشبختی فرندان وسلامتی ورزق وروزی حلال وظهور امام زمان (عج)درزیرزبان ها زمزمه می کنند
در گذشته هنگام تحویل سال توپی شلیک میشدویا ازبلندگوهای مسجدصدای خواندن سوره چهل یس به گوش می رسید وبا شنیدن صدای آن همه متوجه سال نو میشدند و آنگاه همگی فرارسیدن سال جدید را به یک دیگر تبریک میگفتند و پس از آن بزرگترها عیدیهای کوچکترها را که معمولاٌ سکه و یا اسکناس بودهاست از لای قرآن کریم درآورده و به آنها میدادند. سپس بسته به زمان تحویل سال که اگر روز باشد، سنت حسنه صله ارحام را به جا می آوردند و فوراٌ افراد کوچکتر فامیل به دیدن بزرگترها رهسپار میشوند و معمولاٌ ناهار یا شام روز اول عید را در منازل بزرگان خویش صرف میکردند.
در گذشته غذای روز اول عید رشتهپلو بوده است تا به این وسیله در سال جدید سر رشته کارها دستشان آمده و تا پایان سال از دستشان خارج نشود.
* دید و بازدید
همچنین از آیینهای ویژهی نوروز، دیدار با اقوام و آشنایان است. این دید و بازدید رفتنها تا پایان روز دوازده فروردین ادامه داشت. درماهنشان روزهای نخست سال جدید را به دیدار اقوام درجهی اول میروند. روزهای بعد نوبت اقوام دورتر فرامیرسد و سر فرصت به دیگر اقوام و دوستان سر میزنند و دیدارها را تازه میکنند. حتی اگر کسانی در طول سال به علت کدورتهایی که پیش آمده از احوال پرسی یک دیگر سر باز زده باشند، این روزها را فرصت مغتنمی برای رفع کدورت میشمارند و راه آشتی و دوستی در پیش میگیرند.گفتنی است : درشهرستان ماهنشان درسال های گذشته تقریبا همه مردم شهر به دیدوبازدیدبه منزل یکدیگر می رفتند وروز اول سال جدیدرا مردها به صورت گروه گروه وروزدوم را زن ها به دیدوبازدیداختصاص می داند بعد دوروز دیگرفرقی نمی کرد گاهی زنها ومردها ویابه صورت خانواده گی به دیدوبازدید می رفتند.
آداب و رسوم مراسم سیزده به در *
مراسم سیزده به در نیز از دیگر آدابی است که در روز سیزدهم نوروز برگزار می شود، مردم ماهنشان در این روز از خانه بیرون میزنند چون معتقدند سیزده نحس است و برای فرار از نحسی سیزده باید از خانه خارج شد و به دامان طبیعت رفت.سبزه های نوروزی را در روز سیزده به در مردم با خود می برند، جوانان دم بخت به امید باز شدن بخت خود در سال نو سبزه گره می زنند و سپس سبزه ها را در آب روان می اندازند تا بلا و ناپاکی را با خود ببرد.
درشهرستان ماهنشان باوجود رودخانه قزل اوزن مردم درروز سیزده به در به اطراف رودخانه رفته ویا به باغاتی که دراطراف این رود بود می رفتندوتقریباهمه خانواده ها از عمه ودایی وخاله وعمو دورهم جمع می شدند ووسایل لازم وخوراکی وآجیل هایی که از عید مانده بودرا با خود برده ودراین روز تناول می کردند.دراین روز بزرگترهانیز قاطی بچه ها از درختان بزرگی که درباغات وجود داشت طناب می انداختند ومشغول تاب بازی می شدندویابابازی های دیگرازجمله فوتبال وکشتی ودیگربازی ها به شادی وسرور مشغول می شوندوکدبانوها با کمک همدیگر آش وچلوگوشت وکباب رابرای صرف نهارآماده می کردند دراین میان هیزم هارابرای درست کردن آتش جمع می کردندوبرای جوش آمدن آب چای وپختن غذا یک اجاق بزرگی از سنگ درست میکردند.
درساعات آخر روز سیزده به درکناررود قزل اوزن جمع شده وهرکسی سنگی را پرتاب می کردو جوانان همت وزور واستعدادخودرا برای رقصاند سنگ ها درروی آب به صورت حرفه ای نشان می دادند وبا پرتاب هرسنگی درآب آرزو می کردند بلاها ومریضی ها با آن سنگ برود وبا امدن آبی روشنی وصفا وصمیت به میان آنها آورد.
رسم و رسوم عروسی کردن در آذربایجان علی الخصوص انگوران
خواستگاری (ائلچی گدمه )
در زمانهای قدیم مادر و یا عمه یا یکی از نزدیکان آقا پسردر جاهای عمومی ـ مسجد ـ عروسی ـدختری را میپسندیدند و بعد از آنکه پسر را در جریان امر قرار دادند روزی را تعیین میکردند بهخواستگاری دختر بروند. خواستگاری هم عموما در مواقع عصر انجام میگرفت. شخصی را بنام ایلچیبه خانه عروس میفرستند بعد از چندی که در خانه نشستند یکی از افراد که از دیگران زرنگتر و پرروتربود سر سخن را باز میکند و هدف را بیان میکند بعد از چند مدتی او را به اتاق دعوت میکردند(عروس) در حالیکه نگران و ترس او را فراگرفته وارد اتاق میشد دربعضی موارد اتفاق میافتد کهشربت و چای را به زمین و یا لباس مهمانان میریخت و بعد ازچند روزی یک نفر دوباره بخانه دختر مراجعه مینماید و اگر مورد موافقت قرار گرفت خانواده پسر رادر جریان امر قرار میدهد.
وقتی خانواده دختر با ازدواج دخترشان موافقت کردند شخصی را تعیین میکردند برای تعیین مهریهدر خانه دختر جمع میشوند چند نفر از خانواده دختر و چند نفر از خانواده پسربه خانه دختر میروندو پس از صرف شام تعیین مهریه مسایلی را مطرح میکنند وقتی مورد موافقت قرار گرفت کله قندی را ازطرف خانواده داماد به همراه خود میآورند آن را خرد میکنند
عقد کنان (کبین کسمه )
روزی که تعیین کرده بودند عدهای از خانواده دختر و عدهای هم ازخانواده پسر در خانه دختر جمع میشوند قبلا که مهریه را تعیین کرده بودند در آن مجلس مینشستندبعد از آنکه مقداری صحبت میشود ملای محضر وارد مجلس میشود و پس از نوشتن دفتر و امضا دفترتوسط شهود و خود آقا داماد که در اتاقی دیگر حضور دارد دفتر را امضا میکند بعد ملا دفتر را برمیداردو وارد اتاق خانمها میشود. بعد از آنکه عروس و جواب بلی از او شنید از او هم امضا میگرفت بعد ازمدتی دفتر را برمیداشت وارد مجلس میشد و سکوت مجلس را میشکست و شیرینی را که به همراهخود بردند آن را میخورند و ملا هم صیغه عقد را خوانده و بدین ترتیب دختر خانم زن دائمی آقا پسرمیشود و مهمانان با گفتن مبارک باد خداحافظی میکردند و میرفتند
پارچه بران ( پالتار کسمه )
پس از چندی روزی را تعیین میکردند و در آن روز عدهای از خانواده آقا داماد و عدهای هم ازخانواده عروس خانم به بازار میرفتند برای عروس خانم و سایر افراد خانواده خرید میکنند. خانوادهعروس نیز برای آقا داماد پارچه ـ کت و شلوار میخریدند این پارچهها را طی تشریفاتی درون خونچههاگذاشته به خانه عروس خانم میفرستادند
حنابندان (حنا آغشامی)
همچنین روزی را تعیین میکردند و شب آن روز خانمها در خانه عروس خانم و آقایان هم در خانهآقا داماد دور هم جمع میشوند و تا صبح بیدار میماندند و به رقص و پایکوبی میپردازند و خانمها همدر خانه دختر جشن میگیرند. در نیمههای شب از نزدیکان عروس خانم دست و پای او را با حنا زینتمیدادند و آقایان هم در خانه داماد به چنین کاری دست میزدند. بزرگترها در ساعات اولیه شب پس ازخوردن شیرینی و چای خداحافظی کرده و خانه را به جوانان میسپردند تا آنها بدون خجالت و با خیالآسوده حاضر به جشن و پاکوبی بپردازند. افراد شوخ طبع با حرکات و گفتههای خود مردم رامیخنداندند . و حضور عاشقها در مجلس باعث میشد تا زینت خاصی به آن بدهد و این هم بستگی بهاقتصاد خانواده داشت
بردن عروس خانوم ( گلین گلمه )
عروس خانم از پدر ومادر و سایر اعضای خانواده خود خداحافظی کرده و راهی خانه شوهرمیشود. در زمانهای قدیم ماشین وجود نداشت و عروس خانم را با پای پیاده به خانه شوهر میبردند وتعدادی از همراهان عروس خانم او را تا خانه شوهر همراهی میکنند و آتشی که در پشت بام روشنمیکنند آقا داماد به پشت بام میرود و سیبهایی را که در دست دارد آنها را بطرف عروس خانم پرتابمیکنند و جوانان سعی میکنند که یکی از این سیبها را بعنوان تبریک و شادی بدست آورند. همچنینمقداری پول خرد و شیرینی که جمع کرده بودند آنها را هم به سر عروس خانم میریزند و هر کدام ازجوانان سعی میکنند آنها را بگیرند چون تبرک دارد. بعد بهرقص و پاکوبی مشغول میشدند. برادر کوچک آقا داماد با یکی از افراد فامیل شالی را که قبلا آماده کردهبود به پیش عروس خانم رفته و آن را به دور کمر عروس خانم میبندد هنگامیکه کمر عروس را پدرشوهر یا برادر کوچک شوهر میبندد عروس را میخواهند به خانه داماد ببرند